قصه
از بوییدن
زلف تو آغاز شد.
هر شب جمعه
هیئت را
به عشق تو
آمدم.
هر شب جمعه
شب را
با رویای زیارت تو
صبح کردم.
شدم
اهل.
شدم
سر به راه.
چه شد که به اینجا رسیده ام؟!
آه
آه
آه
و
بازم هم آه جگر سوز
که نمی دانم
چه چیزی
از تو بریدست مرا
امیرم
بی تو می میرم.
دستمو بگیر
نزار اشتباه برم.
درباره این سایت